جدول جو
جدول جو

معنی حسن کیا - جستجوی لغت در جدول جو

حسن کیا
(حَ سَ)
عبدالله افندی در خاتمۀ ریاض العلماء گفته است: ’حسکه (با ها و بی الف) و حسکا (الف بدون ها) مخفف ’حسن کیا’ است. (از نقض الفضائح حاشیۀ 10 ص 184 و 97). رجوع به شدالازار ص 81 و 379 و کلمه حسکا و نزهه القلوب ج 3 ص 116 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ دِ)
قصبۀ مرکز دهستان حسن کیاده بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان. 20هزارگزی شمال آستانه، کنار دریا و مصب سفیدرود. ساحل مرطوب، مالاریایی. سکنۀ آن 4949 تن. زبان، گیلکی، فارسی و ترکی. آب آن از نهر حسن کیاده از سفیدرود. محصول عمده آنجا برنج، کنف، ابریشم، بن شن، ماهی و مرغابی. شغل مردان زراعت و صید. حسن کیاده از چهار محله بنام بالامحله، میان محله، سردهنه و موسی چای تشکیل شده است. بالامحله در ساحل باختری میان محله و سردهنه. و موسی چای در ساحل خاوری سفیدرود واقع شده اند. ادارات دولتی: شهرداری، دهداری، شهربانی، گمرک، فرهنگ، دارائی، شیلات، پست و تلگراف در محلۀ سردهنه واقعاند. اسکلۀ کوچکی دارد که قایق های موتوردار ادارۀ شیلات میتوانند به آن تکیه نمایند و یکی از مراکز مهم مؤسسۀ شیلات شمال محسوب است. یکصد باب دکان و دبستان دارد. بنای بقعۀ ’شهید مزار’ آن قدیمی است. در تابستان و فصل خشکی از کنار پل سفیدرود و از حسن رود به بندر انزلی کنارۀ دریا اتومبیل رفت و آمد می نماید. مزارع قازکلا، لاکوژده، شهید مزار، جزء حسن کیاده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نَ)
منسوب به حسنک: رسمهای حسنکی، رسمهای ظالمانه: رسمهای حسنکی را بردارند. (تاریخ بیهقی ص 36 و 402)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ گَ تَ / تِ)
جائی که خوشرویان بسیار دارد: کش، شهری بود به ماوراءالنهر حسن خیز. قریۀ گیلی و درچۀ سلطان آباد عراق حسن خیز است. طراز، شهری است ّ حسن خیز، به ترکستان
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سَ)
دهی است جزء دهستان پلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان در هشت هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگه و معتدل ومرطوب است. 268 تن سکنۀ گیلکی فارسی زبان دارد. آب آن از پلرود و محصول آن برنج است. به این آبادی حسنک سرا نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَیْ یا)
نام ولی اﷲ. (غیاث اللغات) (آنندراج). و شاید تصحیف صباح باشد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
از وزرای مازندران بود و ملا عزالدین جعفر بن شمس الدین آملی کتاب حسنیه را به فارسی در اصول دین و فروع آن در 944 هجری قمری بنام وی نگاشت. (ذریعه ج 7 ص 20)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ بَ)
نزد بلغا روشن ساختن معنی و رساندن آن به روان آدمیست. و آن گاه با صنعت ایجاز و گاه با صنعت اطناب و گاه با صنعت مساوات ایراد شود. (کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مطول تفتازانی)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ نی یَ)
خوش نیتی. پاک نیت بودن. مقابل سؤنیت
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ قَ)
عبارتست از آن که حقوق مردم که بر وجه مجازات گذارد از منت و ندامت خالی باشد. (نفایس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
نزد بلغاء آن است که در ربط لفظی آورد مکرر و مفهوم آن دو چیز باشد و اگر هر دو جا یک مفهوم مراد دارند معنی تمام نگردد. مانند:
ای آنکه خدات داد ملک ابدی
در جان بخشی بنام خود سنگ زدی
اسکندر اگر پیل ز شاهان ستدی
آنی تو که پیل از سکندر ستدی.
این رباعی در آنچه رایات اعلای شاهنشاهی در لکهنوتی بود به انشاء رسید. الغرض، اسکندر نام پادشاه روم و پادشاه لکهنوتی را نیز اسکندر نام بود. و در مصراع سوم مراد پادشاه روم است، و در چهارم پادشاه لکهنوتی و در هر دو جا پادشاه روم مراد نتواند بود، زیرا که کذب محض است. و همچنین پادشاه لکهنوتی در هر دوجا مراد نتوان شد که کذب محض است. و هم مدح نتواند بود زیرا که ملک لکهنوتی از مضافات دارالملک دهلی است. پس پادشاه دهلی را از اخذ پیلان از پادشاه لکهنوتی چه افتخار باشد که بدان کرده آید. پس حسن القیاس کرد. با دل مراد پادشاه روم داشت تا مدح بلیغ خیزد و معنی تمام گردد. کذا فی مجمع الصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ کُبْ بَ)
شیخ محمد حسن کبه، ابن محمد صالح کبۀ بغدادی (1269-1336 هجری قمری). از شعرا و علمای شیعه در سدۀ چهاردهم هجری و شاگرد میرزا حسن شیرازی در سامراء و درگذشته و مدفون درنجف است. او راست: حاشیۀ وسائل و حاشیه های دیگر و حجّیه الظن و الخلل فی الصلاه که در 1307 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 7 ص 249 و ج 9 ص 245) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است جز دهستان سهندآباد، بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 20هزارگزی جنوب بستان آباد، 15هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز. جلگۀ سردسیر. سکنۀ آن 366 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَکْ کی)
ابن علی بن محمد بطیحش علوی حنفی (1075- 1121 هجری قمری). او راست: جواهرالعقود و سه کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 296) و اعلام زرکلی بنقل از سلک الدرر (ج 2 ص 31) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حِ نِ کَ)
حصن کیپا. شهری با قلعۀ بزرگ مشرف بدجله میان آمد و جزیره ابن عمر از دیاربکر. و بر دجله بدانجا پلی است. و یاقوت گوید: من پلی بزرگتر از آن ندیده ام، و پل را یک چشمه است و بر دو جانب آن دو چشمۀ خرد و متعلق است بصاحب آن که از اولاد داود بن لقمان بن ارتق است. - انتهی. و نسبت به حصن کیفا، حصکفی باشد. شمس سامی افزاید: قصبه ای است در سنجاق ماردین در 120هزارگزی خاور دیاربکر (آمد) در ساحل جنوبی دجله، وتنها شش پارچه ده تابع آن است. داستان اشغال این حصن توسط شاه اسماعیل صفوی در شرفنامه ص 150 و 206 آمده و در تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 205 بعنوان ’حصن کیف’ ازآن کتاب نقل گردیده است. رجوع به تاریخ مغول ص 144، 191 و 193 و قاموس الاعلام ترکی و حبیب السیر ج 1 ص 372 و تاریخ گزیده ص 446 و نزهه القلوب ص 104 و 214 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ کَ)
قصبۀ مرکز بخش کلاردشت از شهرستان نوشهر 49هزارگزی جنوب باختری چالوس، 21هزارگزی باختر مرزان آباد مرکز بخش کلاردشت. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 51 درجه و 9 دقیقه، عرض 36 درجه و 32 دقیقه. موقعیت طبیعی: جلگۀ خوش آب و هوا. آب آن از رود خانه سرداب رود. محصول عمده آن غلات، لبنیات. سکنۀ آن در حدود 500 تن. در سالهای 1310-1320 هجری شمسی بامر پهلوی از مرزان آباد واقع در 28هزارگزی چالوس راه شوسه ای به این قصبه کشیده شد سپس بناهای زیبا و ویلاهای معظم در قسمت علیای آبادی احداث گردید. یک دستگاه مهمان خانه باشکوه آن ناتمام میباشد. ادارات دولتی مانند بخشداری، بهداری، کشاورزی، شعبه واکسن سرم سازی در این قصبه هستند و از ویلاهای نوساز استفاده مینمایند. افراد پادگان نظامی مرزان آباد تابستان به این محل می آیند. همه روزه باستثنای زمستان اتوبوس عمومی بین چالوس و این قصبه رفت و آمد مینماید. دبستان و چند باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به حبیب السیر و مازندران و استرآباد رابینو ص 108 و 155 شود
شهری است مابین شام و بغداد. عبداﷲ هاتفی در عزیمت صاحبقران از بغداد بجانب شام گفته:
عراق عرب را چو آباد کرد
دیار حسن کیف را یاد کرد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ دِ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان. این دهستان در قسمت شمال بخش کنار دریاو مصب سفیدرود واقع است. از 6 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده، جمعیت آن در حدود هفت هزار تن. مرکز دهستان حسن کیاده. قراء مهم آن عبارت است از سالکده، اشمان کماچال، امیرکیاسر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع پرندگان خزری
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۲۸۲۰ متر در کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازیبازی کنان حدودا به تعداد ده نفره در هر دسته
فرهنگ گویش مازندرانی